وصال تا بشبش بر در تو کیست از اهلی شیرازی قصیده 4

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر

1 وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر تنی که جز بسر سر تواند این رفتار

2 خسارت از چه خورم هرگز این سزاست ز عقل چه خود هنر پی نشو و نماست در این کار

3 ولی نبود شکر در خور تو بازم ده که هستم از طلبت زار و تو از آن بیزار

4 اگر ز شاخ شکر گفته ام بهست رواست به خون جگر، حق آنم گهر رواست نثار

5 تابش ببر در تو رخساره خور- هرگز نه سزاست نی گنج زبر سر تو این تاج هنر- بی نشو و نماست

6 نبود شکر خور تو بر شاخ شکر- گفتم بتو راست هستم طلب زر توزان خون جگر- حقا که رواست

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل ,

قافیه: مقید مجرد، مستزاد: مطلق بخروج ,

بحر: هزج اخرب مجبوب مقبوض، مستزاد: مفعول فعول ,

صنعت: مرکب مدور ,

عکس نوشته
کامنت
comment