فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

کیست در شهر که از دست غمت داد از فرخی یزدی غزل 41

غزل 41 ام از 590 غزلیات

کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت

1 کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت

2 گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت

3 خوش به گل درد دل خویش به افغان می گفت مرغ بیدل خبر از حیله صیاد نداشت

4 عشق در کوه کنی داد نشان قدرت خویش ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت

5 جز به آزادی ملت نبود آبادی آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت

6 فقر و بدبختی و بیچارگی و خون جگر چه غمی بود که این خاطر ناشاد نداشت

7 هر بنائی ننهادند بر افکار عموم بود اگر ز آهن، او پایه و بنیاد نداشت

8 کی توانست بدین پایه دهد داد سخن فرخی گر به غزل طبع خداداد نداشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت

شاعر شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت چه کسی است ؟

شاعر شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت فرخی یزدی می باشد.

شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت چیست ؟

قالب شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت غزل است

مضمون اصلی شعر کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر