- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت
2 گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت
3 خوش به گل درد دل خویش به افغان می گفت مرغ بیدل خبر از حیله صیاد نداشت
4 عشق در کوه کنی داد نشان قدرت خویش ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت
5 جز به آزادی ملت نبود آبادی آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت
6 فقر و بدبختی و بیچارگی و خون جگر چه غمی بود که این خاطر ناشاد نداشت
7 هر بنائی ننهادند بر افکار عموم بود اگر ز آهن، او پایه و بنیاد نداشت
8 کی توانست بدین پایه دهد داد سخن فرخی گر به غزل طبع خداداد نداشت