هر جا سخن از جلوه آن ماه پری از فرخی یزدی غزل 116

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

هر جا سخن از جلوه آن ماه پری بود

1 هر جا سخن از جلوه آن ماه پری بود کار من سودا زده دیوانه گری بود

2 پرواز بمرغان چمن خوش که در این دام فریاد من از حسرت بی بال و پری بود

3 گر این همه وارسته و آزاد نبودم چون سرو چرا بهره من بی ثمری بود

4 روزی که ز عشق تو شدم بیخبر از خویش دیدم که خبرها همه در بیخبری بود

5 بی تابش مهر رخت ای ماه دل افروز یاقوت صفت قسمت ما خون جگری بود

6 دردا که پرستاری بیمار غم عشق شبها همه در عهده آه سحری بود

7 ما را ز در خانه خود خانه خدا راند گویا ز خدا قسمت ما دربدری بود

عکس نوشته
کامنت
comment