1 کسی نزاری مجنون کجاست در عالم به زور نیز چو فرهاد مرد کاری نیست
2 ببین که هر دو چه دیدند پس مراد ز دوست بطالع است سعادت به زور و زاری نیست
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
2 بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را