1 کسی نزاری مجنون کجاست در عالم به زور نیز چو فرهاد مرد کاری نیست
2 ببین که هر دو چه دیدند پس مراد ز دوست بطالع است سعادت به زور و زاری نیست
1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا
1 گر شد سر ما خاک ره دوست چه باک است ای خاک بر آنسر که درین راه نه خاک است
2 از بسکه بناخن همه دم سینه خراشم هم خرقه و هم سینه و هم دل همه چاک است
1 آنی که فتنها همه از یک نگاه تست عالم خراب کرده چشم سیاه تست
2 روشن ترست شام من از صبح دیگران وین روشناییم ز رخ همچو ماه تست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به