فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

آن زمان که بنهادم سر به پای از فرخی یزدی غزل 181

غزل 181 ام از 590 غزلیات

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

1 آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی

2 تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می‌دوم به پای سر در قفای آزادی

3 با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز حمله می‌کند دایم بر بنای آزادی

4 در محیط طوفان‌زای، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

5 شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار چون بقای خود بیند در فنای آزادی

6 دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین می‌توان ترا گفتن پیشوای آزادی

7 فرخی ز جان و دل می‌کند در این محفل دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

شاعر شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی چه کسی است ؟

شاعر شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی فرخی یزدی می باشد.

شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی چیست ؟

قالب شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی غزل است

مضمون اصلی شعر آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر