-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب من سیه شد از غم، مه من کجات جویم؟ به شب دراز هجران مگر از خدات جویم؟
2 نه ای آن گلی که آرد سوی مات هیچ بادی ز پی دل خود است این که من از صبات جویم
3 سخنت به سرو گویم، خبرت ز باد پرسم تو درون دیده و دل، ز کسان چرات جویم؟
4 به دل و دو دیده و جان همه جا نهفته هستی چو نبینم آشکارا، به کدام جات جویم؟
5 تو که بر در تو گم شد سرو تاج پادشاهان چه خیال فاسد است این که من گدات جویم
6 دل من گرفت از دین، بت من کجات یابم؟ شب من سیه شد از غم، مه من کجات جویم؟
7 تن زار من شکستی، دل و جان فدات سازم طلب ار کنی سر من، ز سر رضات جویم
8 چو ز آه دردمندان سوی تو رود بلایی به میان سپر شوم هم ره آن بلات جویم
9 سر گم شده بجوید مگر از در تو خسرو ز کجاست بخت آنم که به زیر پات جویم