1 هر شادی و غم که هست اندر دهر بر زهره و بر زحل همی بندی
2 از زهره و از زحل چه برخیزد چه بر ... این و ریش آن خندی
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر
1 ای نقشبند عالم جان اندرین جهان نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان
2 تو صورت جمالی لابل که گشته معنی آن که خود نبود صورتی روان