- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز چه بودش که ز من روی نهان داشت سراز چه سبب بر من بیچاره گران داشت
2 ناکرده گنه باز ز من روی نهان کرد من هیچ نمیدانم او را که بر آن داشت
3 یکبار بروی تو نگه کردم وایجان بنگر که بجان و دل و دیده چه زیان داشت
4 دل در بر من نیست ندانم که کجا شد یارب بجهان در دل من نام و نشان داشت؟
5 دیده چو ترا دید درو لعل برافشاند معذور همیدارش بیچاره همان داشت
6 گفتند سر زلف تو دل میبرد از خلق من در غم دل بودم و او قصد بجان داشت
7 گردوست همیدارمت این طرفه نباشد آری بچنین روی ترا دوست توان داشت
8 زود ازمن و از تو همه این شهر بپرسند گویند نه این چشم فلانی بفلان داشت