1 چه سود ازین که کتبخانه جهان از توست؟ ز علم هر چه عمل می کنی به آن از توست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا
2 تلخرویان را می روشن گوارا می کند ابر بی می، کوه بر بالای سر باشد مرا
1 از زنگ کبر آینه خویش ساده کن در زیر پا نظر کن و حج پیاده کن
2 چون مور مدتی کمر بندگی ببند دیگر ز روی دست سلیمان، و ساده کن
1 گر بگذری ز هستی آرام جان بیابی گر خط کشی به عالم خط امان بیابی
2 آن گوهری که جویی در جیب آسمان ها گر پاکشی به دامن در خود روان بیابی
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به