1 چه عجب گر دلت زمن بگرفت که مرا دل زخویشتن بگرفت
2 شدم از ضعف آنچنان که مرا باد بربود و پیرهن بگرفت
3 سخنی با تو خواستم گفتن گریه خود راه بر سخن بگرفت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا جهانست شاه صفدر باد تخت او با فلک برابر باد
2 آستانش که کعبه کرمست از لب سرکشان مجدر باد
1 چون روی تو ماه سمانباشد چون زلطف تو مشک ختانباشد
2 چون دلبر من بیوفا نباشد کش هیچ غم کار ما نباشد
1 ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست
2 رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **