شد بهار و مرغ دل افغان چه بلبل از فرخی یزدی غزل 89

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

شد بهار و مرغ دل افغان چه بلبل می‌کند

1 شد بهار و مرغ دل افغان چه بلبل می‌کند عاشقان را فصل گل گویا جنون گل می‌کند

2 آنچه از بوی گل و ریحان به دست آرد نسیم صرف پاانداز آن زلف چو سنبل می‌کند

3 کی شود آباد آن ویرانه کز هر گوشه‌اش یک ستمکاری تعدی یا تطاول می‌کند

4 دست‌رنج کارگر را تا به کی سرمایه‌دار خرج عیش و نوش و اشیاء تجمل می‌کند؟

5 کشور جم سربه‌سر پامال شد از دست رفت پور سیروس ای خدا تا کی تحمل می‌کند؟

6 می‌کند در مملکت غارتگری مأمور جزء جزء آری در عمل تقلید از کل می‌کند

7 ناجی ایران بود آنکس که در این گیرودار خوب میزان سیاست را تعادل می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment