1 ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
2 از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
3 به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ما
4 فلک آواره به هر سو کندم میدانی؟ رشک میآیدش از صحبت جان پرور ما
5 گر همه خلق جهان بر من و تو حیف برند بکشد از همه انصاف ستم داور ما
6 روز باشد که بیاید به سلامت بازم ای خوش آن روز که آید به سلامی بر ما
7 به سرت گر همه آفاق به هم جمع شوند نتوان برد هوای تو برون از سر ما
8 تا ز وصف رخ زیبای تو ما، دم زدهایم ورق گل خجل است از ورق دفتر ما
9 هر که گوید که کجا رفت خدا را حافظ گو به زاری سفری کرد و برفت از بر ما