گشتیم پیر و یار همان نوجوان از اهلی شیرازی غزل 613

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

گشتیم پیر و یار همان نوجوان که بود

1 گشتیم پیر و یار همان نوجوان که بود مردیم و آرزوی دل ما همان که بود

2 ای سرو، نرگس تو مرا کشت یا قدت؟ بهر خدا که راست بگو آنچنان که بود

3 کس در زمان حسن وفا از بتان ندید تنها درین زمانه نه که در هر زمان که بود

4 تن خاک گشت و باد بهر گوشه میبرد سر همچنان فتاده آن آستان که بود

5 پنداشتم که زنده بجانم چو یار رفت معلوم شد که یار که بودست و جان که بود

6 مارا نمانده است بجز مشتی استخوان پیش سگت بتحفه کشیدیم آن که بود

7 کردند دیگران به زبان کار خود درست اهلی همان شکسته دل بی زبان که بود

عکس نوشته
کامنت
comment