فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش از فرخی یزدی غزل 144

غزل 144 ام از 590 غزلیات

تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم

1 تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم بر سر غم خاک از آن آب چو آتش کرده‌ایم

2 قدر ما در می‌کشی میْ‌خوارگان دانند و بس چون به عمری خدمت رندان میْ‌کش کرده‌ایم

3 سعی و کوشش چون اثر در سرنوشت ما نداشت بی‌جهت ما خاطر خود را مشوش کرده‌ایم

4 نقش‌های پرده دل تا که گردد آشکار چهره را با خامه مژگان منقش کرده‌ایم

5 چشم ما چون آسمان پروین‌فشان دانی چراست بس که دیشب یاد آن بی‌مهر مهوش کرده‌ایم

6 دست ما و شانه هرگز عقده از دل وا نکرد گرچه با زلف تو یک عمری کشاکش کرده‌ایم

7 فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم ما دل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده‌ایم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم

شاعر شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم چه کسی است ؟

شاعر شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم فرخی یزدی می باشد.

شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم چیست ؟

قالب شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم غزل است

مضمون اصلی شعر تا که در ساغر شراب صاف بی‌غش کرده‌ایم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.