تا صدق طلب خضر از صائب تبریزی دیوان اشعار 439

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

تا صدق طلب خضر من آبله پا بود

1 تا صدق طلب خضر من آبله پا بود هر موجه ای از ریگ روان قبله نما بود

2 از کشمکش عشق رسیدیم به دولت این اره به فرق سر ما بال هما بود

3 سر داد به صحرا دل دیوانه ما را آن گنج که در گوشه ویرانه ما بود

عکس نوشته
کامنت
comment