1 تا بلبل خویش یار گفتست مرا با سنگدلان گفت و شنفتست مرا
2 هر شام به داغ تازهای میسوزم هر روز ز نو گلی شکفت است مرا
1 ساقی که یار ما بود اغیار را چه بحث؟ جایی که گل حریف شود خار را چه بحث؟
2 مشتاق دیدنت چکند چشمه حیات با آب خضر تشنه دیدار را چه بحث؟
1 عشق آتش است و در دل دیوانه در گرفت برق قبول شمع به پروانه در گرفت
2 از چشم سرخوش تو که مست است بی شراب صحبت بیک کرشمه مستانه درگرفت
1 عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
2 من از کمال طلب همچو خضر می یابم که آنچه می طلبم در کمال مطلوبیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به