- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا خدا تَرکِ خدایی گوید وز خدایش جدایی جوید
2 ول کند کرسی و عرش و همه را کم کند از دو جهان همهمه را
3 خشگ گردد به رگ هستی خون لغو گردد عمل کن فیکُون
4 راه یابد به فلک غمازی انجمن سازی و پارتی بازی
5 انگلیسان به فلک رخنه کنند نقشهای طرح در آن صحنه کنند
6 حرف نفتی به میان اندازند در فلک مجلس شورا سازند
7 حزبی و لیدری و انجمنی جعل قانونی و درد وطنی
8 اکثریت کند آماده سفی با اقلیت یا بی طرفی
9 من که آخر چشم آسیب ممات از چه بایست کشم رنج حیات