1 پیر بی دندان ندارد لذتی از هیچ قوت گرچه گردد قوت او هضم و به تن قوت دهد
2 آدمی گر گندم باغ بهشت آرد بدست تا نسازد زیر دندان خرد کی لذت دهد
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را