تا تو زیر پوست همچون گرگی از اهلی شیرازی غزل 886

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمینه پوش

1 تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمینه پوش دوری از یوسف بکش ای خرقه پشمین ز دوش

2 از جوانان ما جوانمردی ز ساقی یافتیم در صف پیران صفا از روی پیر میفروش

3 سر معراج محبت از دلم سر میزند عشق میگوید بگو و عقل میگوید خموش

4 یا رخی چون شمع باید یا دم گرمی چو نی تا نباشد آتشی صحبت نمی آید به جوش

5 هر کجا این لعبت چین در زبان آید چو شمع دیگران چون صورت دیوار چشمانند و گوش

6 وه که در بزم تو از دست رقیبان دمبدم میخورم زهری ز جام عیش و میگویند نوش

7 تا بکی اهلی خروشی یکنفس خاموش باش کین دل مجروح ما را میخراشی زین خروش

8 من کز از استغنای عشقم سوی شاهان چشم نیست چشم دارم التفاتی از گدایان درش

عکس نوشته
کامنت
comment