1 تا پایه معرفت نهادیم ز دست یک سر به ره جهل فتادیم ز دست
2 چون کودک خرد بهر جوز و خرما در و گهر ابلهانه دادیم ز دست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 «خیزید ز بیدادگران داد بگیرید وز دادستانان جهان یاد بگیرید
2 در دادستانی ره و رسم ار نشناسید در مدرسه این درس ز استاد بگیرید
1 دوش از مهر به من آن مه محبوب گذشت چشم بد دور که آن ماه به من خوب گذشت
2 مگذر از بیشه ما نیست گرت جرأت شیر که در اینجا نتوان با دل مرعوب گذشت
1 از ره داد ز بیدادگران باید کشت اهل بیدادگر این است و گران باید کشت
2 پرده ملک دریدند چو از پرده دری فاش و بی پرده از این پرده دران باید کشت
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به