1 تا چند بعالم مکرر نگریم سال و مه و روز و هفته و شب نگریم
2 تا چند خوریم خون دل کین خور شست گر آب حیات هم بود چند خوریم
1 یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
2 ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن آرزوی ما
1 باز چون شمع سحر رشته جان سوخت مرا مرده بودم دگر آن شمع بر افروخت مرا
2 چون شهیدان توشد جامه خونین کفنم در ازل عشق تو این جامه بتن دوخت مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به