- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چند هوسرانی، دندان هوس بشکن بگذر ز گران جانی زندان نفس بشکن
2 تو مرغ سلیمانی از چیست بزندانی؟ با بال و پرافشانی ارکان قفس بشکن
3 گوید چو بدت نادان او را بخوشی برخوان چون پنبه نرم افغان در کام جرس بشکن
4 گر باز گذارد پا در میکده بی پروا جام و قدح و مینا بر فرق عسس بشکن
5 در وادی عشق یار، باری چو فکندی بار هم دست ز جان بردار هم پای فرس بشکن
6 چون می شکنی یارا از کینه دل ما را این گوهر یکتا را بنواز و سپس بشکن
7 هر ناکس و کس تا چند پای تو نهد دربند با مشت چکش مانند پشت همه کس بشکن