1 این عکس که بر عکس خودم زیبا شد تقدیم حضور حضرت والا شد
1 ندانم از چه به هر جا که لفظ کار آید ردیف آن را فی الفور لفظ بار کنند
2 برای آن که چو گاری به دستشان افتاد بر آن سرند که تا بار خویش بار کنند
1 بنگر چگونه کردم بیرون ز جِسم جان را آسان چه سان نُمودم تکلیفِ جان ستان را
2 ای کاش عکس جان داشت، حالا که می نُمودم تقدیمِ یارِ جانی عَبدُالحسین خان را
1 باز چون جوجه ماکیان بیند از پی صید برگشاید پر
2 تند و تیز از هوا به زیر آید همچو حکم قضا و پیک قدر
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم