- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این دل ویران ز بیداد غمت آباد نیست نیست آبادی بلی آنجا که عدل و داد نیست
2 وانشد از شانه یک مو عقده از کار دلم در خم زلفت کسی مشکلگشا چون باد نیست
3 کوه کندن در خور سرپنجه عشق است و بس ورنه این زور و هنر در تیشه فرهاد نیست
4 در گلستان جهان یک گل به آزادی نرست همچو من سرو چمن هم راستی آزاد نیست
5 یا اسیران قفس را نیست کس فریاد رس یا مرا از ناامیدی حالت فریاد نیست
6 هر که را بینی به یک راهی گرفتار غم است گوئیا در روی گیتی هیچکس دلشاد نیست
7 کرده از بس فرخی شاگردی اهل سخن در غزل گفتن کسی مانند او استاد نیست