1 این هلال ابرو دو سال بعد ماهی میشود در میان گلرخان صاحب کلاهی میشود
2 خلق میگویند مستوفی الممالک آدمست در میان خلق گاهی اشتباهی میشود
1 ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
2 شاپوییها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
1 ندانم از چه به هر جا که لفظ کار آید ردیف آن را فی الفور لفظ بار کنند
2 برای آن که چو گاری به دستشان افتاد بر آن سرند که تا بار خویش بار کنند
1 حجابِ زن که نادان شد چنینست زنِ مستورۀ محجوبه اینست
2 به کُس دادن همانا وقع نگذاشت که با روگیری اُلفت بیشتر داشت
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی