1 گویند ماکیان را باید گرفت و کشت گر بر خلاف رسم کند نغمۀ خروس
2 بر گو که چون کنند اگر شاعری کند شاعر پسند کودکی آماده چون عروس
1 بشنو که لطیفۀ قشنگی است این است حقیقت اصلِ معنیش
2 در دستۀ شاحسین بنگر کان تُرک کفن فکنده در پیش
1 سبزه نگر تازه به بار آمده صافی و پیوسته و روغن زده
2 سُرسُرۀ فصلِ بهاران بُوَد وز پی سُر خوردنِ یاران بُوَد
1 آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته
2 وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته
1 به انگشتان پا از زیر کرسی ز کس ها کرده ام احوال پرسی
1 ای خایه به دست تو اسیرم بنمودهای از جماع سیرم
2 دستم نشود به تخم کَس بند تا باد تو کرده دست گیرم