نظری فکن که دارم تن زار از اهلی شیرازی غزل 1364

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نظری فکن که دارم تن زار و روی زردی

1 نظری فکن که دارم تن زار و روی زردی لب خشک و دیده تر دل گرم و آه سردی

2 تو که آفتاب حسنی چه غمت ز خاکساران که بدامن تو هرگز ننشسته است گردی

3 غم جان خسته ما نخورد طبیب جانها مگر این طبیب مارا بدهد خدای دردی

4 دل خسته زخم هجران به هلاک کرد درمان اگر این دوا نبودی دل ریش ما چه کردی

5 سر آنحریف گردم که بخون خویش رقصد نه چو گرد باشد بره تو هرزه گردی

6 که رسد بخضر و عیسی برسان بما خدایا نفس حیات بخشی قدم جهان نوردی

7 تو بسعی خویش اهلی نشوی قبول دلها مگر آنکه بر تو افتد نظر قبول مردی

8 بصد خون جگر فرهاد اگر در کوه راهی کرد تو همت پیشه کن اهلی که کوه از پیش برداری

عکس نوشته
کامنت
comment