1 ساقی نظری که سمت دیدار توام خود شاهد حالی که گرفتار توام
2 دعوی نکنم که من خریدار توام تو یوسف و من سگی ز بازار توام
1 لوح خاک ما به خون نقش از دل صد چاک ماست عاشقان را تخته تعلیم لوح خاک ماست
2 خرمن آسودگان هرگز جوی از غم نسوخت برق محنت در پی مشتی خس و خاشاک ماست
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 منم که حاصل من غیر نامرادی نیست درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
2 ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست