تهیست کشتی می عمر از آن از اهلی شیرازی غزل 612

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تهیست کشتی می عمر از آن بغم گذرد

1 تهیست کشتی می عمر از آن بغم گذرد بیار باده که کشتی بخشک کم گذرد

2 در آتش که منم همدمی کجا یابم مگر صبا بمن از غایت کرم گذرد

3 وفا ز تنگ دهانان مجو که اینمعنی حکایتی است که در عالم عدم گذرد

4 دلا، به نیک و بد دهر صبر کن کآخر غم حبیب و جفای رقیب هم گذرد

5 قدم ز عالم هستی برون زدی اهلی کجاست مرد رهی کز تو یکقدم گذرد

عکس نوشته
کامنت
comment