1 طوفان که ز توقیف برون میآید جان در تن ارباب جنون میآید
2 زین سرخ کلیشه کن حذر ای خائن اینجاست که فاش بوی خون میآید
1 ز انقلابی سخت جاری سیل خون باید نمود وین بنای سست پی را سرنگون باید نمود
2 از برای نشر آزادی زبان باید گشاد ارتجاعیون عالم را زبون باید نمود
1 نارفیقان چون به یکرنگان دو رنگی میکنند از چه تفسیر دو رنگی را زرنگی میکنند
2 در مقام صلح این قوم ار سپر انداختند تیغ بازی با سلحشوران جنگی میکنند
1 این نیست عرق کز رخ آن ماه جبین ریخت خورشید فلک رشته پروین به زمین ریخت
2 دیگر مزن از صلح و صفا دم که حوادث در خرمن ابناء بشر آتش کین ریخت
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند