ایرج میرزا

ایرج میرزا

ایرج میرزا
ایرج میرزا

فرمان روای شرق که عمرش از ایرج میرزا قطعه‌ 40

قطعه‌ 40 ام از 224 قطعه‌ها

فرمان روای شرق که عمرش دراز باد

1 فرمان روای شرق که عمرش دراز باد می خواست زحمت من درویش کم کند

2 از پیری و پیادگی و راه های دور فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند

3 اسبی کرم نمود که از رم به خاطرم اندوه روی انده و غم روی غم کند

4 اسبی کرم نمود که چون گردمش سوار صد رم به جای یک رم در هر قدم کند

5 اسبی که هر که خواست سوارش شود نخست باید قلم گرفته وصایا رقم کند

6 گر فی المثل به دیدن احباب می رود اول وداع با همه اهل و خدم کند

7 گر گاه گاه اسب کسان می کنند رم این اسب رم قدم به قدم دمبدم کند

8 باشد درم عزیز ولیکن سوار او چون لفظ رم در اوست هراس از درم کند

9 گویی که جن نموده در اندام او حلول بیچاره از قیافه خود نیز رم کند

10 بر تخته سنگی ار گذرد در کنار راه باد افتدش به بینی و لب ها ورم کند

11 سازد دو گوش تیز و دو چشم آورد به رقص هی از دماغ و سینه برون باد و دم کند

12 گویی مگر که سنگ پلنگیست تیز چنگ کش پنجه بی درنگ فرو در شکم کند

13 یک پا رود به پیش و دو پا می رود به پس یک ذرع راه را دو سه نوبت قدم کند

14 ور هی کنی به خشم دو دست و دو پای خویش این را ستون نماید و آن را علم کند

15 گویی که شکوه می کند از من به کردگار کاین بد سوار بر من بد زین ستم کند

16 رقاص وار چرخ زند بر سر دو پای گاهی بغل بدزدد و گه شانه خم کند

17 ور ضربتش زنی که نهد دست بر زمین فورا بنا به جفت و لگد پشت هم کند

18 گر فی المثل چنار کلانی به دشت بود با ساق و زین چنار کلان را قلم کند

19 از بس عنان او را باید کشید سخت چشم سوار را ز تعب پر ز نم کند

20 از سرکشی عروق بر اندام راکبش سخت و سطبر و سرخ چو شاخ بقم کند

21 ناگفته نگذریم که این اسب خوش خصال تنها نه گاه گیر بود، سرفه هم کند

22 در روی زین به رقص در آرد سوار را زان سرفه های سخت که با زیر و بم کند

23 روزی دو تخم مرغ کنم در گلوی او تا سینه ملتئم شود و سرفه کم کند

24 گویند فلفلش بگذارم به زیر دم گر آرزو کنم که دم خود علم کند

25 هر چند با سوابق خدمت از این حقیر ممدوح نیست داده ممدوح ذم کند

26 عاقل کسی بود که به او هر چه می دهند لا و نعم نگوید و شکر نعم کند

27 لیکن مرا چه چاره که این اسب گاه گیر ترسم روانه ام به دیار عدم کند

28 من فکر خویش نیستم اندیشه زان کنم کو خواجه را به کشتن من متهم کند

29 سمست بر وجود من این اسب زودتر باید خدایگان اجل دفع سم کند

30 یا اسب را بگیرد و بخشد به دیگری آن گه یکی که رم ننماید کرم کند

31 یا گر عطیه باز نگیرد خدایگان یک اسب خاصه نیز به این اسب ضم کند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد

شاعر شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد چه کسی است ؟

شاعر شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد ایرج میرزا می باشد.

شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد چیست ؟

قالب شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد قطعه‌ است

مضمون اصلی شعر فرمان روای شرق که عمرش دراز باد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر