دوش من روی چو ماه آشنایی از امیرخسرو دهلوی غزل 1341

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام

1 دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام جان فدایش، گر چه بهر جان بلایی دیده ام

2 مست آن ذوقم که دی از حال من گفتند، گفت «یاد می آید که من روزیش جایی دیده ام »

3 خواست وی بدهد زکوة حسن، چون دربان مرا دیده بر گفت «اندر این کوچه گدایی دیده ام »

4 برکشم این دیده کز وی پر کشم خونابه، لیک زانش می دارم که وقتی زیر پایی دیده ام

5 ز ابروش فرخنده شد فالم، چو جان در عشق رفت کاین مه نو من به روی آشنایی دیده ام

6 عشق را گفتم کمال عقل، گفت آخر گهی مفتی پیر خرد در روستایی دیده ام

7 صد قبای خون چو گل پوشیده خسرو از دو چشم خلعت سروی که دی زیر قبایی دیده ام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر