1 زخم زبان به جوش نیارد فسرده را نشتر سبک عنان نکند خون مرده را
1 کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟ بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
2 شکر قطع راه را پامال کردن مشکل است خواب کردن از مروت نیست در منزل مرا
1 عشق خونگرم از محبت کرده ایجاد مرا آهوان از چشم نگذارند صیاد مرا
2 گر چه من چون غنچه دارم مهر خاموشی به لب نکهت گل می کند تفسیر، فریاد مرا
1 ننگ کفر من به فریاد آورد ناقوس را می کشد ایمان من در خون، لب افسوس را
2 از هوای نفس ظلمانی است سیر و دور خلق دود می آرد به جنبش صورت فانوس را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم