1 ساقی نظری که دردی از جام تو بس ورمی نبود عارض گلفام تو بس
2 جان مست شود چو نام ساقی شنود ایراحت جان مرا همی نام تو بس
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نور دو چشم کز برم بریده رفته است هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است
2 پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است
1 بزلف اگر ببری جان بی قرار از ما فدای یک سر موی تو صد هزار از ما
2 بجان دوست که جان با تو در میان داریم چو در کنار نیایی مکن کنار از ما
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **