1 ساقی قدحی که از غم دل پیرم بی می چو چراغ صبحدم میمیرم
2 بازم بچراغ روغنی ریز ز می تا بار دگر زندگی از سر میگیرم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 روزی که قدسیان گل آدم سرشته اند جان مرا و مهر تو باهم سرشته اند
2 از رشک آنکه با همه کس جلوه میکنی در خون یکدگر همه عالم سرشته اند
1 دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود
2 آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد در نفسی که بامنش یار سر سخن بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **