میْ‌پرستانی که از دور فلک از فرخی یزدی غزل 105

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

میْ‌پرستانی که از دور فلک آزرده‌اند

1 میْ‌پرستانی که از دور فلک آزرده‌اند همچو خم از ساغر دل دورها خون خورده‌اند

2 نیست حق زندگی آن قوم را کز بی‌حسی مردگان زنده بلکه زندگان مرده‌اند

3 در بر بیگانه و خویشند دایم سرفراز بهر حق خویش آن قومی که پا بفشرده‌اند

4 فارسان فارس را پای فرس گر لنگ نیست اهل عالم از چه زیشان گوی سبقت برده‌اند

5 دوده سیروس را یارب چه آمد کاینچنین بی‌دل و بی‌خون و سست و جامد و افسرده‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment