1 نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است نفس چگونه بر آرد چراغ هستی ما؟
1 رتبه بال پری باشد پر تیر ترا شوخی چشم غزالان است زهگیر ترا
2 می شود سرسبز از عمر ابد، آن را که کشت داده اند از چشمه خضر آب شمشیر ترا
1 چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا
2 تیغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا
1 خوب دارد زاهد شیاد، داروگیر را دام دردانه است پنهان سبحه تزویر را
2 در نشاط و خرمی، غافل نمی جوید سبب زعفران حاجت نباشد خنده تصویر را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟