1 ساقی گل بخت هر که پژمرده بود با گرمی عیش و دل افسرده بود
2 چشمی که چو شمع زنده دور از رخ تست چشمیست که زنده بر تن مرده بود
1 شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است
2 برگشته است ماه من از مهر من دگر بازم مگر ستاره اقبال راجع است
1 ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
2 قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما