1 هر چند افق زمانه روشن نبود تکلیف جهانیان معین نبود
2 در قرن طلائی نکند آدم روی در مملکتی که راه آهن نبود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت
2 گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت
1 بیزر و زور کجا زاری ما را ثمر است در محیطی که ثمر بر اثر زور و زر است
2 رأی خود را ز خریت به پشیزی بفروخت بس که این گاو و خر از قیمت خود بیخبر است
1 ما را ز انقلاب سر انتخاب نیست چون انتخاب ما بجز از انقلاب نیست
2 دستور انتخاب به دستور داده است دستی که جز به خون دل ما خضاب نیست
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به