فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

فدای سوز دل مطربی که گفت بساز از فرخی یزدی غزل 131

غزل 131 ام از 590 غزلیات

فدای سوز دل مطربی که گفت بساز

1 فدای سوز دل مطربی که گفت بساز در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز

2 چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز

3 کنم بزیر پر خویش سر به صد اندوه چو مرغ صبح ز شادی برآورد آواز

4 گره گشا نبود فکر این وکیل و وزیر مگر تو چاره کنی ای خدای بنده نواز

5 به پایتخت کیان ای خدا شود روزی؟ که چشم خلق نبیند گدای دست دراز

6 در این خرابه بهر جا که پای بگذاری غم است و ناله و فریاد و داد و سوز و گداز

7 گهر فشانی طوفان گواه طبع من است که در فنون غزل فرخی کند اعجاز

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز

شاعر شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز چه کسی است ؟

شاعر شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز فرخی یزدی می باشد.

شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز چیست ؟

قالب شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز غزل است

مضمون اصلی شعر فدای سوز دل مطربی که گفت بساز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ است.