- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبری هر نفس کز دل بر آرم نیست بی خاکستری
2 آه از آن دلشادی اول که خنجر برکشید وای از آن نومیدی آخر که ز در بر دیگری
3 نیست جای کشتگان تیغ تو صحرای حشر باید از بهر شهیدان تو دیگر محشری
4 گو مباش اسباب عشرت زانکه مارا بس بود سینه با صد ناله چنگی، دل پر از خون ساغری
5 عاقبت اهلی گلی از خار غم خواهد دمید دردمندی را که از شاخ طرب نبود بری