بسکه دل در سینه من سوخت از اهلی شیرازی غزل 1331

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبری

1 بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبری هر نفس کز دل بر آرم نیست بی خاکستری

2 آه از آن دلشادی اول که خنجر برکشید وای از آن نومیدی آخر که ز در بر دیگری

3 نیست جای کشتگان تیغ تو صحرای حشر باید از بهر شهیدان تو دیگر محشری

4 گو مباش اسباب عشرت زانکه مارا بس بود سینه با صد ناله چنگی، دل پر از خون ساغری

5 عاقبت اهلی گلی از خار غم خواهد دمید دردمندی را که از شاخ طرب نبود بری

عکس نوشته
کامنت
comment