- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی فتنه سربسر بگذاشت، سر به پای ناامنی
2 شد به پا در این کشور، شور و شورش محشر گوش آسمان شد کر، از صدای ناامنی
3 دسته ای به غم پابست، شسته اند از جان دست هر که را بینی هست، مبتلای ناامنی
4 مست خودسری ظالم، گشته دربدر عالم فتنه میدود دائم، در قفای ناامنی
5 عقل گشته دیوانه، کز چه رو در این خانه هست خویش و بیگانه، آشنای ناامنی