1 مست خوبان خون خورد از دل بجای می بلی عشق ورزیدن بخوبان خون دل خوردن بود
2 عاشقی شمعیست کافروزد چراغ دل ولی اولش سوز و گداز و آخرش مردن بود
1 تو گر پروانهای همچون خلیل آتش گلستان است که ظاهر آتشست آن شمع و پنهان آب حیوان است
2 مرا در وادی محنت، غم مردن کجا باشد در این ره زندگی سخت است ورنه مردن آسان است
1 گر بدامن گردی از آن رهگذر می بایدت دامنی از دامن گل پاک تر می بایدت
2 گر امید وصل باشد در قیامت دور نیست ایکه عاشق میشوی صبر اینقدر می بایدت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به