1 بخدائی که رخت عزت او در سرای کهن نمی گنجد
2 وز عدم ذره بی اجازت او در خم کاف کن نمی گنجد
3 کانچه اندر ضمیر شوق منست در دهان سخن نمی گنجد
1 از طبع تو جزگهر چه خیزد بالفظ تو جز شکر چه خیزد
2 با کلک تو از گهر چه خیزد بالفظ تو از شکر چه خیزد
1 ای بانصاف خواجه آفاق وی بتحقیق از بزرگان طاق
2 عدل تو دیو ظلم را لاحول جود تو زهر فقر را تریاق
1 هر نفس کان نز پی یاد جلال ذوالجلال در جهان جان بر آری آن وبالست آن وبال
2 هان بتوحید خدای و نعت پیغمبر گرای تا شود کفارت آن ترهات خط و خال