1 آن گل که بنازکی ندارد بدلی بر دامن او مباد خار و خللی
2 روزی سوی من آید و روزی سوی غیر هر روز برآید آفتاب از محلی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گر کند ابر کرم میل تن خاکی ما چه تفاوت کند آلودگی و پاکی ما
2 ما بدیدار توای ساقی جان دلشادیم نه که از هستی جانست فرحناکی ما
1 سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
2 تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
1 آن شاخ گل که رونق سرو و سمن ازوست صد دل چو لاله غرقه به خون در کفن ازوست
2 شیرین دهان من چو لب یار می گزد رشک هزار طوطی شکر شکن ازوست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **