1 ساقی گل و سبزه بس طربناک شدست دریاب که هفته دگر خاک شدست
2 می نوش و گلی بچین که تا درنگری گل خاک شدست و سبزه خاشاک شدست
1 گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
2 گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
1 هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست
2 ای شاخ گل بسوختم از غیرت صبا گر نیست عاشق این آه سرد چیست