آتشین لعلی که همچون شمع از اهلی شیرازی غزل 23

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا

1 آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا

2 آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا

3 غنچه وارم بهر او صد داغ پنهان بر دل است آشکارا خندم و داغ نهان سوزد مرا

4 گریه ام روغن ز مغز استخوان ریزد چو شمع بسکه داغ عشق مغز استخوان سوزد مرا

5 آتش غیرت چو بلبل سوزدم کانشاخ گل دیگران را در کنار و در میان سوزد مرا

6 مهربانی های او یاد آرم و سوزم کنون آتشی کافروخت اول این زمان سوزد مرا

7 اهلی از داغ غمم چون شمع بی تاب و توان آتش غم چند جان ناتوان سوزد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment