1 مظهر لطف خواجه زین الدین کرد در خلد جاودان منزل
2 بود شمعی میان اهل دلان ذات پاکش بنور حق واصل
3 زان سبب گشت سال تاریخش شمع بمجلس فروز اهل دل
1 جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
2 بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت