دل آواره به جایی ست از امیرخسرو دهلوی غزل 1370

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دل آواره به جایی ست که من می دانم

1 دل آواره به جایی ست که من می دانم جان گرفتار هوایی ست که من می دانم

2 بوی خون دل و مشک سر زلفیم رسید مگر این باد زجایی ست که من می دانم؟

3 سبزه بر خاک شهیدانش، دلا، خوار مبین زان که مهر گیایی ست که من می دانم

4 چشم و زلف و رخت، ار چه همه عشاق کش اند لیکن این شکل بلایی ست که من می دانم

5 گفتی از تیغ سیاست کنم، این لطف بود زان که هجر تو سزایی ست که من می دانم

6 عمر در کوی توام رفت و نگفتی روزی کین همان کهنه گدایی ست که من می دانم

7 آنکه با خسرو گویی که وفا خواهم کرد این هم، ای شوخ، جفایی ست که من می دانم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر