1 اختلاف اهل علم از روی دانش رحمتست زان که کفر از حجت ایشان شدست اندر گُریغ
2 یک مثل گویم درین معنی که روشن گرددت همچو نور از جرم خورشید و چو برق از روی تیغ
3 تیغ کوه و تیغ خورشید آن قوی این روشن است لاجرم خون لعل گردد در میان هر دو تیغ
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ایکه در دست تو هرگز نرسد دست زوال دور باد از تو و از دولت تو عین کمال
2 ای زمین حلم زمان جنبش دریا بخشش ایفلک قدر ملک سیرت خورشید جمال
1 خیز و بلبل بین و آن شادی بر گل کردنش خیز و گل بین وان تبسم پیش بلبل کردنش
2 گر غرض گل بود را گل اینک در برش پس ز بهر چیست این آشوب و غلغل کردنش
1 بزرگ منعم و مخدوم من جمال الدین سپهر رفعت و کان سخا و کوه وقار
2 بخاکپای تو کان تاج فرق کیوانست که شوق خدمتت از من ببرد صبرو قرار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **